سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرجی دیگر

 

وقتی چشام لیاقت پیدا کرد....


                          اولین نگاه به کعبه...!


....وتو بال دربال ملایک همراه آنها می شوی وزمزمه آسمانی"خروا سجدا.."راهمنوای جبرییل


می خوانی.چشمانت جز دوست نمی بیندوگوش هایت جز عشق نمی شنودوتوسربه آستان دوست میسایی.. ای مجنون!


پرده چشمانت ناگاه به کناری میرود..


چشم دل باز کن که جان بینی


آنچه نادیدنی است آن بینی...


 ای مجنون ازراه رسیده!...چه تحفه ای نزد لیلی آورده ای؟! تابانیازتوناز لیلی بیش شودوشوق تو  


لحظه لحظه بیشتر...!


مجنون!  تو در تپش تند آرام لحظه ها به شوق دیدار لیلی نشسته ای ...


ای مجنون! دامان لیلی تنها لحظه و نقطه ای است که آرام می شوی و توخود بیشتر می دانی که حاجت دل راجز این نمیتوان بود که آغوش عشق لیلی درمان درمان است و روای حاجات..!مجنون! برخیز! با زلال چشمه اشکهایت مسیر را پاک کن و قدم بگذاردر ره عشق که...


بیچاره کسی که منشیان در عشق

نامش ننوشته اند دردفترعشق...!

نوشته شده در جمعه 86/11/12ساعت 10:52 صبح توسط پرنده نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin